مینکس پیر حتی به این واقعیت که پسر کوچکش است نگاه نکرد و باعث شد او را در هر موقعیت شناخته شده ای به لعنت بفرستد. از فریادهای پرشور او میتوان فهمید که او از اندام جوان پسر جوان و دوست دمدمی مزاج او خوشش میآمد. به نظر می رسد که اگر می توانست، نه تنها خروس را با خوشحالی بلعیده بود، بلکه کل پسر را نیز می بلعید. مادر با لذت های جنسی بیگانه نبود و چیزهای زیادی به اغواگر جوان آموخت.
خوب من نمی دانم، زیرا این سن خانم را در مادر یک مرد بالغ نمی کشد. من ترجیح می دهم بگویم که او دوست دختر او بود، اتفاقاً یک دوست بسیار با تجربه. و باید بگی که مقعدش خیلی خرابه جوانان به وضوح سیلیکونی هستند، اما شکل و اندازه بسیار خوبی دارند. اتفاقاً اسپرم داخل واژن خانم را شرمنده نکرد، معلوم است که از باردار شدن نمی ترسد! بنابراین من فکر می کنم آنها فقط یک جستجوی محبوب، پسر و مادر را شکست دادند،
آه، چقدر این دخترهای چرند خروس کلفت سیاه سیاه پوست را دوست دارند. با چنان شور و اشتیاقی که با لب هایش کار می کرد، باعث شد من بخواهم. چگونه در دهان او جا می شود، من نمی فهمم - گلوی بی انتها. مثل همیشه در چنین مواقعی از او خواست که بر زبانش تقدیر کند. با لذت بلعیده شد و هیچ اثری از خود باقی نگذاشت.